شماره ٤٢: در خرابات فنا ملک بقا داريم ما

در خرابات فنا ملک بقا داريم ما
خوش بقائي جاوداني زين فنا داريم ما
کشته عشقيم و جان در کار جانان کرده ايم
اين حيات لايزالي خونبها داريم ما
خم مي درجوش و ما سرمست و ساقي در نظر
غم ز مخموران اين دوران چرا داريم ما
جام درد درد او شادي رندان مي خوريم
دردمندانيم و دايم اين دوا داريم ما
ديگران گر ملک و مال و تخت شاهي يافتند
سهل باشد نزد ما زيرا خدا داريم ما
نقد گنج عشق او در کنج دل ما ديده ايم
اين چنين گنجي طلب مي کن زما، داريم ما
در طريق عاشقي عمري است تا ره مي رويم
رهبري چون نعمت الله رهنما داريم ما